معنی سخت جانی - جستجوی لغت در جدول جو

سخت جانی

لغت نامه دهخدا

سخت جانی

تصویری از سخت جانی — تصویر سخت جانی

فرهنگ لغت هوشیار

سخت جانی

فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

آنکه به سختی جان بدهد، جان سخت، کنایه از کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد، کنایه از خسیس و ممسک

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سخن دانی — تصویر سخن دانی

سخن دانی

سخن دان بودن

فرهنگ فارسی عمید

سخت جوشی

(سَ)

برندگی:
آهنی شد چو سخت جوشی کرد
لشکر ترک سست کوشی کرد.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 126)

لغت نامه دهخدا

سخت کمانی

(سَ کَ)

درشتی و بیرحمی. (ناظم الاطباء). دلیری. پهلوانی:
هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی
با آنکه بداندیش بود سخت کمان است.
منوچهری.
ای بگه راستی قامت تو همچو تیر
بر من سست ضعیف سخت کمانی مکن.
سیدحسن غزنوی.
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده ست بدین سخت کمانی.
حافظ

درشتی و بیرحمی. (ناظم الاطباء). دلیری. پهلوانی:
هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی
با آنکه بداندیش بود سخت کمان است.
منوچهری.
ای بگه راستی قامت تو همچو تیر
بر من سست ضعیف سخت کمانی مکن.
سیدحسن غزنوی.
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده ست بدین سخت کمانی.
حافظ

لغت نامه دهخدا

خسته جانی

(خَ تَ / تِ)

غمگینی. دلتنگی. ملولی. غمناکی. غمزدگی

لغت نامه دهخدا

(سَ)

سنگدل و بیرحم. (آنندراج) (غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 74) :
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.
نظامی.
، سختی کش. (مجموعۀ مترادفات ص 209). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید

لغت نامه دهخدا

تصویری از سخت زبانی — تصویر سخت زبانی

سخت زبانی

فحاشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد، بیرحم سنگدل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

پرطاقت، خسیس

فرهنگ فارسی معین

دیرزی، جان سخت، مقاوم، گران جان، سگ جان، پرتحمل، حمول، شکیبا، صبور، سنگدل، بی رحم، بی عاطفه، پوست کلفت، بی رحم، سنگدل، خسیس، ممسک

فرهنگ واژه مترادف متضاد

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

حياة صعبة

دیکشنری فارسی به عربی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

Hardy

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

robuste

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

витривалий

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

imara

دیکشنری فارسی به سواحیلی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

выносливый

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

مضبوط

دیکشنری فارسی به اردو

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

শক্তিশালী

دیکشنری فارسی به بنگالی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

แข็งแกร่ง

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

dayanıklı

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

wytrzymały

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

頑丈な

دیکشنری فارسی به ژاپنی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

עמיד

دیکشنری فارسی به عبری

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

강한

دیکشنری فارسی به کره ای

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

tangguh

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

zäh

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

stevig

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

resistente

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

resistente

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

resistente

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

强壮的

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از سخت جان — تصویر سخت جان

मजबूत

دیکشنری فارسی به هندی